شهید محمد تقی پور
می خوام شما را با یه شهید والا مقام آشنا کنم.
تقی پورکیست ؟
جوانی ساده وبی آلایش، که درسن شاید17 سالگی، رفتار وگفتارش همانند عارفی که عمری را درراه سیر وسلوک گذرانیده دیده میشد. او اهل نماز شب بود وبا تقوی .
صبح 27/10/1366زمانی که گروهان عاشورا بر روی ارتفاع قمیش ،خط پدافندی تشکیل می داد ،اورا دیدم.در اون نزدیکی ،سنگری بود که میبایست بچه ها با قرار گرفتن توی اون سنگر، تحرک عراقی ها را می پائیدند . علی سالاروند را راهی سنگر کردم تا مراقب اوضاع باشه.مدت زمان کوتاهی نگذشت که علی را با قناسه زدن ومجروح شد.
نگاهی به مابقی نیروها کردم ودیدم برادر تقی پور مثل سایر نیروها از شدت سرما در گوشه ای از خط چمباتمه زده بود.چاره ای ندیدم به او گفتم میری جای سالاروند ؟ ؟
واوگفت :بله
به شوخی گفتم :خیلی مراقب باش، شهید بشی روم نمیشه توصورت برادرت نگاه کنم.
لبخند زیبائی زد ورفت ونشست در سنگر دیدبانی .
گاهی اعلام می کرد :عراقیها دارند میان بالا .
ما با نارنجک وتیربار از اونهاپذیرائی می کردیم وبرای ایجاد روحیه شعر می خواندیم .
کجاست آن دلاور که تا فشنگ آخر لبش علی علی گفت
دلش خدا خدا کرد
و.... ناگهان دیدم تقی پور افتاد دلم ریخت خدایا چه کنم و....
رضا علی آبادی